جواب معرکه
آقای جلیلی خیلی ناراحت بود، گریه کرد و گریه کرد.
در این هنگام صدای پدرش را شنید: پسر عزیزم چه مشکلی داری؟ چرا میگی؟ چشمانش را باز کرد و گفت: من ماهیگیری دوست ندارم، برنج با ماهی دوست ندارم، رئیس سازمان نمی شوم.
هرگز.
پدرش خیلی خندید و گفت: قرص مسکنی که دکتر در نسخه برایت نوشته بود را دوباره نخوردی؟ شما باید به من کمک کنید بعد از اینکه داروی خود را خوردید، نامه رئیس جمهور را جستجو کنم.
تاج بده